به هوای

به هوای

 

به هوای قلب من آمدی و گفتی عاشقی ،اما اینک هوای قلبم را نداری

به عشق بودنم آمدی و گفتی عاشقم هستی ، گفتی مثل دیگران بی وفا

 نیستی و تا آخرش با من هستی

اینک نه تو را میبینم نه عشقی از تو را

اینک نه وفا را میبینم و نه محبتی از تو 

حالا تنها خودم را میبینم و چشمهای خیسم را ، اینک تنها قلبی شکسته را

 در سینه حس میکنم که

بدجور پشیمان است که چرا به تو دلبسته

آمدی و یک یادگاری تلخ در قلبم گذاشتی و اینک هوای قلبم را با حضورت

 سرد کردی

نمیخواهم دیگر با غروب روبرو شوم ، غروب همان آتشی است که در این

 لحظه های تنهایی بیشتر میسوزاند دلم را

خیلی دلم میخواهد فراموشت کنم ، خیلی دلم میخواهد عاشقی را از قلبم

 دور کنم ،اما نمیتوانم!

آینه را از من دور کنید ، طاقت ندارم ببینم چهره ی پریشانم را

پنجره را ببندید ، تحمل ندارم ببینم آن غروب پر از درد را …

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






♥ یک شنبه 8 ارديبهشت 1398برچسب:وی چت, ساعت 20:12 توسط Sajad